در رثای مادر صادق (هما روشنایی)
(1)
«مادران انقلاب»
انقلاب مادر است
مادر زیباییها
مادر شهیدان
مادر قهرمانان
و مادر مادران انقلاب
وقتی که در لباس سوک
می خندند
وقتی که سوگندشان طنین ترانه‌های پرواز است
در کوچه‌های پژواک
وقتی که فراموش نمی‌کنند
فرزندانی را که به خاک افتادند
تا مادران بدانند
انقلاب مادر مادرهاست
و انقلاب مادر زیباییهاست
در جامه سرخ سرور
خندان
بر تابوت پرگل جنازه‌ای خونین.
***
(2)
(قصه‌ی نسل من و تو)
قصه ی نسل من و تو چنین بود
که رفت
کودکانی، خواهرانی
و یکی چند برادرانی
مادرانی دارم
بیتوته کرده در خرابه‌های ماه
غزلخوان بیشه‌های آوارگی
و سوگوار ستاره‌های تشنهٴ بی‌نام
مادرانی که در سیاحتهای زمینی خود
حقیقت را بر جنازه‌های جوانان خود
دزدانه دیدند
و با چشم باز گذشتند
ازنخلستان سوخته‌ی خاطرات
مادرانی دارم آه....
مادرانی دارم صبورتر از نهرهای زلال بی‌صدا
و شادتر از شمشادهای گذرگاه عطوفت
***