«به گریز باد گفتم:
سفرت به‌خیر!
گفتا:
من و این سرای دلتنگ
من و عالمی جدایی».
در بهت ناگهان
حمید اسدیان [با نام مستعار کاظم مصطفوی] مجاهد و مبارزی والامقام، شاعری با انبوه استعاره‌های فلسفی، قصه‌نویسی با درآمیختن رئالیسم و سوررئالیسم، نمایشنامه‌نویسی مکاشفه‌گر در شناساندن زندان و زندانی در عهد ایلغار قتل‌عام‌گر و نویسنده‌یی متعهد به آرمان آزادی، در بهت ناگهانی آنان که سالیان سال با فضیلت‌های انسانی‌اش هم‌سفر بودند، درگذشت.
«سفرت به‌خیر، اما
ز فراق آدمی... آه... دل عالمی بسوزی
گل و سنگ و برگ را بین، به فغان و های‌هایی».
بزرگوار، بافضیلت
هر آن کس که حتی هفته‌یی در مصاحبت و سلوکش بود، حمید را بزرگوار یافت و بافضیلت. و همینش، ترجمان تمام شعرها و قصه‌هایش. تمام هنر هنرمند، هوشیاری در نگهداشت ارزش‌های انسانی آثارش و جاری کردن جویبار و رود آنها در پندار و کردار و گفتارش است.
حمید اسدیان این بزرگواری و فضیلت را عاشقانه زیست. تنها برگی از این عاشقانه، گویای شناسنامهٔ سلوک اوست: «من کوچکم / کوچک / و جهان / چه ابر سهمگینی‌ست / ـ بی‌سایه و بی‌باران ـ / وقتی چشم / خشک و / دست / تکیده / و هیچ‌کس برای هیج‌کس / نمی‌گرید». (با شقیقه‌یی از شقایق، ص ۲۸)
دنبال آب حیات
دغدغهٔ کاظم مصطفوی، آب حیات آزادی بود و انسان گم‌شده؛ و این‌ها رودهای همیشه جاری در شعرها و قصه‌هایش شدند. شعرهایی مکاشفه‌گر در هزارتوهای انسان‌شناسی با ژرفایی از زیباییِ نگارگری و لطافت نقاشی. سیر در کتاب‌های شعر او، قدم زدن در تالارهای نقاشی است. در عبور از هر تابلو، گویی به‌دنبال آب حیات و «خضر فرخ‌پی» می‌روی.
جمال‌شناسی و کاشف مهجوری معناها
در پیوند با مبارزه‌یی حرفه‌یی، تشکیلاتی و آرمانی، قلمی فلسفی را زیور نوشته‌های ادبی، قصه‌نگاری، شعری و زیبایی‌شناسی کرد. پیوند پیچیدگی‌های این مبارزه و این وجوه چند جانبهٔ هنری با هم و مشوق هم بودن این دو، خلق ارزشی نوین برای شناخت نوعی زندگی در این جهان است. حمید اسدیان در یک مبارزه طولانی به قدمت ۵۰سال این ارزش را آبیاری نمود، نمو و شاخه و برگ و جمالش بخشید و به نوعی زندگی بالغش نمود. این واقعیت خلق شده را البته باید در نقد قلم حمید معرفی و بارز نمود که خود، مقالی دیگر در شناخت و شناساندن کتاب‌های وی است.
کاظم مصطفوی آرام بود، صبور، فروتن، باشخصیت و دوست‌دارندگی همه‌جانبه توأم با دلتنگی عاشقانه‌یی در فقدان آب حیات آزادی و رنجباری تلخ بشری در این جهان مهجوریِ معناها. پیوند این‌ها در یک وجود، صدایی و لحنی نرم و مطمئن را مغناطیس جاذبه‌هایش می‌نمود؛ و اینش هدیتی آن‌سان بود که خاطر خوب بزرگواری را در وجودت به ودیعه می‌گذارد.
به گاه‌گاههای سخن گفتنش، باید آماده می‌شدی تا حتی اگر شده در مصاحبتی کوتاه، به ژرفاهای پرمعنا با او بروی. در همین سیر و سلوک‌ها هم بود که قدرت و ارزش‌های شعری او از کتاب‌هایش بیرون می‌آمدند و تبدیل به مناسبات وی با پیرامونش می‌شدند. این هم خلق یکی از ارزش‌های نوین در نوعی از باغ زندگی است که حمید اسدیان یکی از باغبانهای ظرافت‌کار آن است.
پرتو هوش سیاسی بر بازار خزف‌فروشی
کاظم مصطفوی هوش سیاسی شگرفی داشت تا پرتو روشنگر آن را بر خرابه‌های ابتذال تمامیت دیکتاتوری آخوندی بیفکند. این هوش را در استمرار مبارزه با دو دیکتاتوری، کشف پیچیدگی‌ها و قانونمندی‌های آن و شناخت ترفندها و دسیسه‌های دایرهٔ قدرت کسب کرد. از قضا آن کس که بر ابتذال نهفته در حاکمیت تمامیت‌خواه آخوندی و لابی‌هایشان، پرتوی از پنجرهٔ هنر می‌اندازد، عمق این ابتذال سیاسی و اخلاقی را در یک مبارزه حرفه‌یی با همهٔ وجودش لمس و درک می‌کند.
در عرصه‌های ترک‌تازی دیکتاتورها، هنرمند غیرسیاسی فریب بازار خزف‌فروشی به‌جای لعل را می‌خورد. در زندگی شاعران نامی جهان که خزف‌فروشی و عمق ابتذال دیکتاتوریها و هم‌سویان و لابی‌هایشان را کشف نموده و با قلم و شعرشان، به نبرد با آنها رفته‌اند، باید از پابلو نرودا[شیلی]، ناظم حکمت[ترکیه]، یانیس ریتسوس[یونان]، محمود درویش [فلسطین]، نزار قبانی [سوریه]، شیرکو بیکس [کردستان عراق] و... نام برد.
تعریفی نو از عشق
کاظم مصطفوی تعریفی از «عشق» معرفی می‌کند. قرن‌هاست عشق را جامعیتی از فلسفه و فرهنگ برای پاسخ به نیازمندی‌های عاطفی انسان و شوق یگانگی‌اش با معشوق می‌شناسیم. تفاوتها در تعریف و هدف عشق را اما معرفی معشوق تعیین می‌کند. نشان معشوق را در چگونگیِ مناسبات انسان‌ها با دیگری می‌جوییم. اما این معشوق، قربانی تفاوت فرهنگ‌ها و اسیر تفکر جنسیتی شده است. از این رو عشق در چنین تسلسل و تداومی همواره ناپایدار و متزلزل است و گرفتار داو شکست و پیروزی.
کاظم مصطفوی در مجموعه آثارش و در زندگی مبارزاتی‌اش به تعریفی فراتر از عشقی گرفتار داو شکست و پیروزی و اسیر تفکر جنسیتی می‌پردازد. او عشق را زیبایی تعریف می‌کند و اصالت زیبایی را در انسانی فراتر از زن بودن و مرد بودن معرفی می‌نماید. با تشبیه این دو به تمامیت زمین، چنین استعاره‌یی خلق می‌شود: «تمام زمین / و آن کس که دو نیم‌کرهٔ طلوع‌کردهٔ زمین را ببیند / زیباست». (با شقیقه‌یی از شقایق، ص ۸)
چنین عشقی رهاساز، پایدار و برآمده از هدف آفرینش آدمی است. با چنین عشقی است که زمین ما از گور نژاد و آپارتاید مذهبی و جنسیتی به گهوارهٔ آزادی می‌گراید. و عشق در آزادیخواهی همواره پایدار و بی‌شکست می‌ماند: «در میان تمام رفتارهای نوع بشر، عشق در آزادیخواهی ثابت‌قدم‌تر است». (لئوبوسکالیا، بیا دریا شویم، ص ۸۶)
خردپرورد با عمری بر بالین شقایق
حمید اسدیان در کار تحقیق نسل جان‌باختگان و شهیدان راه آزادی، عمری با آنان از اتاق‌های شکنجه، از «دار»ها، میدانهای تیرباران، سالنهای قتل‌عام، خاوران و گورستانهای بی‌نام و مهجور گذشت و مقاله‌ها و کتاب‌ها نگاشت. بارها نوشت و گفت: «با این شهیدان می‌خوابم، با آنها بیدار می‌شوم، با آنها کتاب می‌خوانم، با آنها شعر شکار می‌کنم. با مرگ، راه می‌روم و با مرگ، حرف می‌زنم».
اکنون کاظم مصطفوی که نوازشگری بر بالین ۴۰سال رویش شقایق و گل‌سرخ بود و با آنها بر گرد این جهان در تکاپوی آزادی، با سینه‌یی و حافظهی پر از رازهای ناگفته و نانوشته از آنان و با بیش از ۳۵کتاب شعر و قصه و نقد ادبی و تحقیق، هوشیارانه به چشمه‌سار آب جاودانگی دست یافته است. او که مبشر اتحاد خرد و هنر عشق ورزیدن و پرداخت یک‌جانبه در یک مبارزه طولانی و حرفه‌یی بود، در این حکمت نغز فردوسی تجلی یافته است که: «هر آن‌کو خرد پرورد، کی مْرُد؟».
«ز که می‌رسد نوایی، به گذار سال‌هایی
که هنوز هست این‌ها گل باغ آشنایی».
آنچه گفتیم، هنوز در لحظات بهت خبر است. کاظم مصطفوی را بسا بیش از این باید در کالبدشکافی مجموعه‌یی از فلسفه، ادبیات، شعر، عرفان، زیبایی‌شناسی و تعهد هنرمند شناخت.
س. ع. نسیم
۲۵ آذر ۹۹