فروردين 14, 1401

دانلود کتاب قدرت بنیان‌گذار - آنتونیو نگری - (ترجمه‌ی منوچهر هزارخانی)

قدرت بنیان‌گذار - آنتونیو نگری - (ترجمه‌ی منوچهر هزارخانی) ... حرف زدن از قدرت بنیان‌گذار به‌منزله‌ی حرف زدن از دموکراسی است. در دوران مدرن هردومفهوم غالباً قابل‌گسترش‌اند. به‌هرحال به‌تدریج که به قرن بیست‌م نزدیک می‌شویم آن‌ها در یک جریان تاریخی ادغام می‌شوند که بیش‌ازپیش به پوشاندن متقابل‌شان گرایش دارد. به‌بیان‌دیگر…
فروردين 05, 1401

مسعود رجوی: نوروز ۱۴۰۱ - تغییر آتش‌بنیان و قیام‌آفرین برای انقلاب دمکراتیک نوین

https://youtu.be/dqH-_Axo_18مسعود رجوی- نوروز ۱۴۰۱ تغییر آتش‌بنیان و قیام‌آفرین برای انقلاب دمکراتیک نوین رو در روی شعار پوشالی خامنه‌ای خلیفهٔ ارتجاع: «تولید دانش‌بنیان، اشتغال‌آفرین» سال نو را هم‌زمان با دوران و قرن جدید با دعای تغییر قلب‌ها و رویکردها و دیدگان و بینش‌ها برای تحویل به سوی نیکوترین احوال که همانا…
فروردين 05, 1401

«گوهرمراد» در گوهر فرهنگ و مراد قلم

in دیگر یاران

by Super User

در چشم گروهی، زبان در حکم نوعی ماده‌ی خام است که با شکیبایی و دقت بسیار آن را می‌ورزند و به‌عمل می‌آورند. نوشتن برای آنها در حکم اراده به انتقال فلان دانش از پیش آماده نیست، بلکه همان طرح بهره‌برداری از زبان به‌عنوان فضای خاص است. این گروه نویسنده‌اند. (وظیفه‌ی…
فروردين 05, 1401

دنبال فلک با صمد بهرنگی

in دیگر یاران

by Super User

«... نویسنده‌یی پر شور و جوان به نوشتن داستان برای کودکان ایرانی پرداخت. با این‌که خوش درخشید، دیر نپایید... در داستانهای بهرنگی اندیشهٴ خاصی تبلیغ می‌شود که کار او را از نوشته‌های پویندگان دیگر این راه، جدا و مشخص می‌کند». (محمدعلی استعلامی، بررسی ادبیات ایران، ص ۲۰۵) «... هر جا…
فروردين 05, 1401

سخنگوی مجاهدین: لجن‌پراکنی سگ‌های زنجیری اطلاعات آخوندی، انجمنهای نجاست و نیروی تروریستی قدس علیه دکتر…

https://vimeo.com/691075405سخنگوی مجاهدین: لجن‌پراکنی سگ‌های زنجیری اطلاعات آخوندی، انجمنهای نجاست و نیروی تروریستی قدس علیه دکتر منوچهر هزارخانی پس از درگذشتش، حاکی از سبعیت و کینه حیوانی نسبت به وجدان تابناک فرهنگ و ادبیات ایران است. جانوران وزارتی که یک سال پیش سرهنگ خلبان قهرمان بهزاد معزی را پس از درگذشت‌،…
فروردين 05, 1401

اطلاعیه: خاکسپاری و بزرگداشت نویسنده نامدار ایران دکتر منوچهر هزارخانی در اورسوراواز

خاکسپاری و بزرگداشت نویسنده نامدار ایران دکتر منوچهر هزارخانی در اورسوراواز خاکسپاری و بزرگداشت نویسندهٔ نامدار ایران دکتر منوچهر هزارخانی که از ارزش‌های ملی فرهنگ و ادبیات میهن‌مان و متعلق به عموم مردم ایران است، ساعت۱۳۳۰ روز دوشنبه ۸فروردین۱۴۰۱ (۲۸ مارس۲۰۲۲) در آرامگاه اورسوراواز، محل اقامت او، برگزار می‌شود. از…

احمد شاملو ـ کاشف معنا و خالق زبان
«الف. بامداد» از آفرینندگان فلسفی‌ترین شعر پیشرو و مترقی فارسی است. کسی که پنجاه سال عمر خود را پای زبانشناسی در شعر و نثر و ادبیات توده گذاشت.
احمد شاملو شاعری با نوشته‌هایی چون آینه‌یی برابر جهان. شعر او، «حنجره‌یی‌ست پرخنجر» با فریادی بر قلعه‌های فراعنه‌. قلم او با شعر و ادبیات، نوری بر ویرانه‌های برهم‌انباشته‌ی میهن و جهانش انداخت.
در آثار الف. بامداد به «زبـانی» برمی‌خوریم که می‌تواند بین نویسنده با جهان خارج از او ارتباط برقرار کند. جریان آفرینش نوشته‌های شاملو را که در سیر زمانی‌شان دنبال کنیم، به تکامل‌یافتگیِ آنها در دو وجه می‌رسیم: معنا و زبـان.
احمد شاملو گلچینی از فرهنگ انسانی و بالنده‌ی جهانی را با یاری دوستانش ترجمه کرد، بازسازی نمود، صدا گذاشت ـ با صدایی که طنین و آوایش، موسیقی شعر است ـ و آلبومی رنگارنگ و زیبا از شعر و ادبیات مترقی جهان را در سراسر ایران تکثیر کرد و خاطره ساخت.
بین آفرینشگران ارزش‌های انسانی در آثار هنری، شاملو یکی از جلوه‌های این بیکرانگی می‌باشد. در زندگی بسیاری از آنان که عرض عمر مفیدشان با پیکار برای تحقق ارزش‌های انسانی عجین بوده است، نام احمد شاملو را باید در تالار عمرشان یافت.
شاملو پس از رنسانس نیمایی که آن بلور محاط در گرداب خود را شکست، با پشتکار و سماجتی یک سویه، یک «زبـان» را آفرید. این آفریدن، یکی از رمزهای موفقیت او در شعر است. او خامه‌ی معنا را در این زبان ریخت و با این زبان، معناهایش را جلا داد و به جامعه و ستارگان رؤیاهایش بخشید. وفور معناها در شعر شاملو، صدای زمانه‌ی جامعه‌اند.
در بازآفرینی زبـانی برای تجلی اندیشه‌هایش، پس از عبور از باروها و گردنه‌های شعر کلاسیک و منظوم فارسی، نظامی از موسیقی، آوا، ترکیب‌سازی و سبک را در ادبیات قرنهای پنجم و ششم هجری کشف کرد و به عاریه‌اش گرفت. کج‌تابهایش را سائید و آن را ساز و برگ زبـان شاملویی پوشاند.
آزادی: سرودی از گلوی پرنده‌یی یا زخمی همه‌عمر خونابه‌چکنده؟
آزادی، دغدغه‌ی فکر و سوژه‌های قلم شاملو است. آرزوی گمشده در بی‌نهایت‌های یک هستی‌ست. سرود لبان و «شکوفه‌ی سرخ پیراهن» نسل مکرر جهان سوم. حلقه‌ی مفقود حیاتی شایسته‌ی انسان. شاملو در این «یقین بازیافته»، رنج و شادی انسان را در دوری از آن و وصل به آن وصف می‌کند:
«آه
اگر آزادی سرودی می‌خواند
کوچک
همچون گلوگاه پرنده‌یی
هیچ‌کجا دیواری فروریخته بر جای نمی‌ماند.
... ... ... ... ... ... ... ... ... ... ... ...
هم‌چون زخمی همه‌عمر خونابه‌چکنده
همچون زخمی همه‌عمر به دردی خشک تپنده
به نعره‌یی چشم برجهان گشوده
به نفرتی از خود شونده.
غیاب بزرگ چنین بود
سرگذشت ویرانه چنین بود.
آه اگر آزادی سرودی می‌خواند
کوچک
کوچک‌تر حتا
از گلوگاه یکی پرنده.»
احمد شاملو ـ افق درخشان یک قلم
«چراغی به دستم / چراغی در برابرم / من به جنگ سیاهی می‌روم.»
این‌ها چکیده واژه‌های سوگند قلم احمد شاملو هستند. واژه‌هایی که او را در برابر فراعنهٴ آزادی‌کش، مصون نگاه داشتند و چراغ شب‌تاب و تضمین سوگند او در برابر اشکها، لبخندها و عشق انسان زمانه‌اش شدند: «اشک رازی‌ست / لبخند رازی‌ست / عشق رازی‌ست.» از این سلسله معناهای شکوفا شده بر شاخه‌های زبان شاملویی ـ که سرود زندانها، کومه‌ها، خیابانها، خانه‌ها، انجمن‌ها و کانون‌ها گشتند ـ ، در دفترهای عمر شعر الف. بامداد بسیارند. اما افق روشن عمر یک قلم، در عصر روز 31تیر 1358با شعر «در این بن‌بست» درخشید. زمانه، روزگار تعادل برتر «ابلیسِ » مسلط و» پیروزْمست» بود. روبه‌روی مردم ایران، تکرار تلخ همان «زخم خونابه‌چکنده» با ترجیع‌بند «روزگار غریبی‌ست نازنین».
در هوایی نفس‌گیر که همه‌عمر جان و روح میهن و ملتش را آزرده است، شاملو شرافت شعر نو فارسی را چونان آینه‌یی برابر مسایل روز جامعه‌اش گذاشت:
«دهانت را می‌بویند
مبادا که گفته باشی دوستت دارم.
دلت را می‌بویند
                   روزگار غریبی‌ست، نازنین!
و عشق را
کنار تیرک راهبند
تازیانه می‌زنند.
                   عشق را در پستوی خانه نهان باید کرد.
در این بن‌بست کج و پیچِ سرما
آتش را
به سوختبار سرود و شعر
فروزان می‌دارند.
به اندیشیدن خطر ممکن.
                               روزگار غریبی‌ست، نازنین!
آن که بر در می‌کوبد شباهنگام
به کشتن چراغ آمده است.
                                 نور را در پستوی خانه نهان باید کرد.
آنک قصابانند
بر گذرگاهها مستقر
با کنده و ساطوری خونالود
                                 روزگار غریبی‌ست، نازنین!
و تبسم را بر لب‌ها جراحی می‌کنند
و ترانه را بر دهان.
                     شوق را در پستوی خانه نهان باید کرد.
کباب قناری
بر آتش سوسن و یاس
                            روزگار غریبی‌ست، نازنین!
ابلیسِ پیروزْمست
سور عزای ما را بر سفره نشسته است.
                              خدا را در پستوی خانه نهان باید کرد.» ـ 31تیر 1358
از این منظر است که صدای پای اندیشه‌های درخشان حافظ در قرن هشتم هجری و ایستادگی و افشاگری‌اش برابر ریاکاران زهدفروش و محتسبان کوی و گذر، در قرن چهاردهم هجری در عبارتهای شاملو تجلی می‌یابند. حافظ نیز از «روزگار غریب»، بسیار نوشته است. و عجبا که معنا و زبـان بسیاری آفرینش‌های این دو شاعر، با اختلاف زمانی حدود 800سال، با هم عجین‌اند:
«دانی که چنگ و عود چه تقریر می‌کنند؟ / ـ پنهان خورید باده که تعذیرمی‌کنند ـ
ناموس عشق و رونق عشاق می‌برند / منع جوان و سرزنش پیر می‌کنند
جز قلب تیره هیچ نشد حاصل و هنوز / باطل در این خیال که اکسیر می‌کنند»
احمد شاملو ـ من کدام انسان و آرمانم؟
هر انسانی در آینهٴ واقعیت‌های زندگی و جهانش، لاجرم به این پرسش پاسخ می‌دهد که کدام انسان و آرمان است. «الف. بامداد» برای پاسخ به این پرسش، نشانه‌های بسیاری در زمانه و روزگارش به جای نهاد. یادواره‌ی شاملو ـ شاعر بزرگ جهان ـ را با گلچین کوتاهی از یادداشتها و شعرش مهر می‌کنیم و روز 2مرداد، یادواره‌اش را گرامی می‌داریم:
«ـ هدف شعر، تغییر بنیادی جهان است و درست به همین علت هر حکومتی به خودش حق می‌دهد شاعر را عنصری ناباب و خطرناک تلقی کند... آرمان هنر، عروج انسان است. طبعاً کسانی که جوامع بشری را خرافه‌پرست و زبون می‌خواهند تا گاو شیرده باقی بماند، آرمان‌خواهی را «جهت‌گیری سیاسی» وانمود می‌کنند و هنر آرمان‌خواه را «هنرآلوده به سیاست» می‌خوانند. اینان در همان حال برآنند که هنر را جز خلق زیبایی حتا تا فراسوهای «زیبایی محض» وظیفه‌یی نیست. من هواخواه آن‌گونه هنر نیستیم...
ـ سکوت آب / می‌تواند خشکی باشد و فریاد عطش؛ / سکوت گندم / می‌تواند گرسنگی باشد و غریو پیروزمندانه‌ی قحط؛ / هم‌چنان که سکوت آفتاب / ظلمات است / اما سکوت آدمی فقدان جهان و خداست؛ / غریو را تصویر کن!...
ـ کلمه‌ همیشه برای من‌ مقدس بوده. نه هرگز به‌ چشم بازیچه‌ نگاه‌اش کرده‌ام نه در دست‌هایم به‌ شکل کبوتر و شعر درآمده‌است. من شعر را از همان نوروز سال ۲۵ که‌ در ناقوس نیما شناختم، به هیأت عقاب دیده‌ام که هرگز با واقعیت سر شوخی‌ نداشته. همیشه‌ در عین‌ مهربانی، رسمی‌ و جدی بوده‌است...
ـ هنرمند این روزگار هم‌چون هنرمند دوران امپراتوری رم، جایی بر سکوهای گرداگرد میدان ننشسته است که خواه از سر همدردی و خواه از سر خصومت و خواه به‌مثابه یکی تماشاچی بی‌طرف، صحنه‌ی دریده شدن فریب خوردگان را نقش کند. هنرمند روزگار ما بر هیچ سکویی ایمن نیست، در هیچ میدانی ناظر مصون از تعرض قضایا نیست. او خود می‌تواند در هر لحظه هم شیر باشد هم قربانی...».
س.ع.نسیم
فروردين 29, 1400

خواب‌زدگی - الف. مهر

in الف. مهر

by Super User

بخواب... ! بی‌خیال! زندگی اَت را بکن دور ز هر قیل و قال زندگی ات را بکن کوچه اسیـدی شده، آن چه که دیدی شده خون و سرنگ و مواد، عشق وریـدی شده مسجد سبز از نئون خانه‌ی دون کورلـِئون شهر ترور گشته با یک تبر از بیـــخ و بن…
فروردين 29, 1400

بیوگرافی - الف. مهر

in الف. مهر

by Super User

متولد شدم خندیدم خوابیدم چشم گشودم خواب را زدودم از چشم‌ها... راه رفتم دیدم گم شدم میان کوچه‌های تاریک... بغض کردم اشک ریختم خواندم کتاب‌های خاک خورده را... دیدم درد کشیدم له شدم فریاد زدم خروشیدم مشت بر دیوار کوبیدم ترسیدم پرسیدم نام تو را از همگان... سوختم دوختم لب‌هایم…
فروردين 05, 1394

تا آخر ایستاده‌ایم - گفتگو با دکتر منوچهر هزارخانی وجدان تابناک نویسندگان و فرهنگ و…

تجربه تعیین کننده اشرف سخنرانی منوچهر هزارخانی: در مراسم گرامیداشت شهیدان قتل‌عام در اشرف در شهریور 92 دوستان گرامی، بالاخره معجزه رخ داد و یک گروه از مأموران ملل‌متحد توانستند سه روز بعد از قتل‌عام پناهندگان اشرف به دست مزدوران مالکی، 52 جسد تیر خورده و بی‌جان با دستان دست‌بند…
بهمن 05, 1399

قصیده‌ٔ مسخ – از فریدون انوشه

in دیگر یاران

by Super User

به احترام خلبان جاودانه‌ٔ پروازِ پروازها، مجاهد قهرمان، سرهنگ بهزاد معزی تقدیم به شاعر جاودانه، مجاهد کبیر، استاد حمید اسدیان پاسخ به شعری از شعربان خصم عقاب‌ها اَلا ای عنکبوت شِعرْبانی چه کارَت با عقاب آسمانی چه کارَت با عقاب تیزْ پرواز چه کارت با شهاب جان‌فشانی چه کارت با…
فروردين 29, 1400

زنانه فکر می کنم - دکتر محمد قرایی - م. شوق

in م. شوق

by Super User

https://www.youtube.com/watch?v=atib7B7ZKLc
دی 03, 1399

«برادر همهٔ گنجشکان» - در رفتن حمید اسدیان - محمد قرایی

in م. شوق

by Super User

کاروان حمید رفت از پیش... . . همیشه زیر تأثیر این جملهٔ عین القضات همدانی بودم که: «هر کاتب که نه دل بوُد بی‌خبر است و هر مکتوب‌ الیه که نه دل است هم‌چنین». و در میان شاعران و نویسندگان دنبال آن گونه کاتب می‌گشتم که «دل» باشد. اکنون که…
بهمن 11, 1400

پنجاه و دو شعله سرو - کلیپ شماره یک - م. شوق

in م. شوق

by Super User

https://www.youtube.com/watch?v=nShV7rYUvLQ
دی 14, 1400

کتاب کمدی شیطانی - نویسنده دکتر محمد قرایی

in م. شوق

by Super User

کمدی شیطانیمعرفی کتاب کمدی شیطانینوشته‌ی : دکتر محمد قراییدیماه 1400حق انتشار محفوظ استمعرفی رمان کمدی شیطانیپرسشی در مورد انسان. جایگاه و هویت انسان. و پرسشی در مورد انگیزه های او برای کار نیک و پرهیز از کار بد؟ پرسشهایی در مورد هدف هستی! رسالت انسانچه چیز میتواند از ستمکاریهای انسان…
ارديبهشت 10, 1400

آیا توانستیم خود بمانیم؟ محمد قرایی م شوق

in م. شوق

by Super User

https://www.youtube.com/watch?v=IB6rkVDsfV0
اسفند 05, 1400

«محک تجربه مقاومت ایران» و «قصه اون ماهی سیاه»- (همراه با «جهان بینی ماهی سیاه…

خوش بود گر محک تجربه آید به میان تا سیه روی شود هرکه در او غش باشد روشن است که در ایجاز بیت بالا، شاعر، سپیدرویان محک تجربه را و سیماهای درخشان و ستایش انگیزشان را هم منظور داشته. سپیدرویانی چون دکتر منوچهر هزارخانی و رحمان کریمی را که در…
فروردين 29, 1400

رفته به باد‌، باغ من - ع. طارق

in ع. طارق

by Super User

 به یاد لاله‌ها و فرشتگان آزادی ... باز نشسته بر دلم‌‌، گرد غمان‌‌، چرا چرا‌؟ باز خلیده بر جگر‌‌، خار خزان‌‌، چرا چرا‌؟ صبح‌‌، چرا نمی‌رسد؟! سبزه‌‌، چرا نمی‌دمد؟! سهره‌‌، چرا نمی‌شود‌‌، چهچه‌خوان؟! چرا چرا؟ موی سپید مادران‌‌، از چه سپید می‌شود‌؟ دست پدر بر آسمان‌‌، آه کشان‌‌، چرا چرا‌؟…
اسفند 05, 1400

جهان بینی ماهی سیاه کوچولو - اثر جاودان وجدان تابناک نویسندگان و فرهنگ و هنر…

 ... قصّه ماهی سیاه کوچولو، قصه ‌یی است برای بچه‌ها. ولی در لا به ‌لای آن، سرگذشت دیگر و درس دیگری است برای بزرگترها. قصه ‌یی است نه برای سرگرمی، بلکه برای آموختن. ماهی سیاه کوچولو، هر چند که مثل هزاران‌ هزار ماهی دیگر «شب‌ها با مادرش زیر خزه‌ ها…
اسفند 04, 1399

یک زندگی بدون قافیه - م. شوق

in م. شوق

by Super User

دانلود و مطالعه کتاب شعر : یک زندگی بدون قافیه - م. شوق